یادش بخیر خاله جون
روزایی که مامانی بغلت میکرد تا لالات بده ...
اون روزایی که خیلی کوچولو بودی و مامان تورو به دندون میگرفت تا بزرگت کنه...
روزایی که جات تو کیسه ی خواب صورتیت بود
یه جوراب داشتی که روش جوجه ی زرد داشت من خیلی دوسش داشتم گشتم تا برای اجی کوچولوت بخرم
وای که چقده خوردنی بودی ...
تاریخ : جمعه 93/10/26 | 1:4 صبح | نویسنده : نفس خاله جون ریحان | نظرات ()