. دوست داشتم - تقدیم به عشق خاله ناناز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام به رو ماهت خاله جون . 

 

یه خاطره از نوزادیت ...نانا

اون روزای شیرین وقتی کوچولو بودی برای هم خوردن یه نمه بد لج بودی وقتی بهت میگفتم وم بوم بوم . دوم دوم دوم  بعد باشیشه شیر لبهای قرمزتو ناز میکردم زودتر هم میخوردی منم خیلی خوشم میومد...نانا

یکی دیگه از کارهایی که خیلی تلاش کردیم تا بهش عادت کنی خوابیدن تو نینی لای لای بود ولی  اصلا قبول نمیکردی 

مامانی هم خیلی تلاش کرده بود عادتت بده با تکون خوردن بخوابی بازم فایده نداشتنا

اما خاله عاشق شب هایی بود که مامانی از خستگی می خوابید تا حدی بیهوش میشد و فاطمه معصومه ی من رو دستهام لالامیکرد

ناناز

 






تاریخ : چهارشنبه 93/11/1 | 8:10 عصر | نویسنده : نفس خاله جون ریحان | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.