سلام خاله جون ...
امروز اومدم بازم در مورذ یکی از کارات بنویسم که خاله جون خوشش میاد
اونم اینه که وقتی کسی خونتون میاد دوست نداری اسباب بازی هاتو بهشون بدی برای همینم اخم میکنی شایدم گریه ...
ولی وقتی میبینی که بهت نمیدن تلاش نمیکنی ازشون بگیری و مهربونی میکنی ولی دلت غصه دار میشه.
همیشه هم به مامانی پناه میبری با اخم میگی ماما هوم هوم هوم...
ولی اشکال نداره الان خاله جون ریحان یه تولد قشنگ برات میگیره
خاله جون عکس جشن تولدت رو نداشتم
هورررررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااااااااااا تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک ولدت مبارک
دوست دارم خاله جون
حالا وقت خوردن کیک و دسرهاست ...
.
تولد، تولد
تولدت مبارک
مبارک مبارک
تولدت مبارک
لبت شاد و دلت خوش چو گل پرخنده باشی
بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی
تولد، تولد
تولدت مبارک
مبارک مبارک
تولدت مبارک
نی نی شده یه ساله یه دم آروم نداره هر چی که گیرش میاد تو دهنش میذاره یک کم تاتا می کنه مامان و بابا می کنه چه شیطون و شیرینه ببین چه ها می کنه کاغذای رنگارنگ بادکنکای قشنگ تولدش امروزه شاده چقدر این آهنگ کیکی بزرگ خریدند هدیه تهیه دیدند شمع روی کیک گذاشتند میوه تو ظرفی چیدند کوچیک و بزرگ مهمونا یکی یکی رسیدند نی نی شمعو که فوت کرد کیکو اونا بریدند دست می زدند فراوون نانای می کرد نی نی جون یک شب خوب و زیبا درست می کرد براشون |
31 شهریور 93
فاطمه معصومه جون جیگر طلای خاله شده یک ساله
ولی خاله جون نبود که با هم تولد بگیرن برای همین قیافه ی نانازم این شکلی شد ؟
شایدم برا همین لباس نپوشید و تو مهمونی شرکت نکرد.
صبح به مامان سلام می گم
همین که چشمم وا می شه
اونم واسه بوسیدنم
هر جا نشسته پا میشه
مهمونمون هر کی باشه
مامان بزرگ یا عمه جون
در وا می شه می گم سلام
خوشحال و خیلی مهربون
به آسمون سلام کنین
ستاره چشمک می زنه
تو دنیا هر چی خوبیه
با یک سلام مال منه.
سلام خبر داری چی شده اقا سنجابه ؟
نه مگه چی شده ؟
فاطمه معصومه دندوناش در اومده ...
اینم هدیه اشه برو بهش بده باشه ...
اخ جون هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام سلام صد تا سلام
من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم
صاحب مروارید شدم
یواش یواش و بیصدا
شدم جز کباب خورا